قرار است امروز یکی از معروفترین داستانهای موفقیت یک کسب و کار در جهان را بشنویم. کسب و کاری که در شرف سقوط بود و توانست با وارد شدن به فضای آنلاین و استفاده از تولید محتوا نجات پیدا کند. قهرمان این داستان هم، یک سازنده استخر به نام مارکوس شریدان است. خود من، داستان مارکوس را چند سال پیش در اینترنت خواندم. و این داستان به کل نگاه من به یک کسب و کار درست و موفق را تغییر داد. بله، این همان داستانی است که در مطلب دیگرم راجع به صداقت در کسب و کار بود، دربارۀ آن به شما گفته بودم.
حتما بخوانید: مطالعه موردی سئوی کلاه سفید: چگونه رتبه یک گوگل را به دست آوریم؟
روزی روزگاری در آمریکا...
مارکوس در سال 2001، به همراه دوست خود، یک شرکت ساخت استخر و جکوزی به نام ریور (که در فارسی به معنی رودخانه است) را تاسیس کرد. برای چندین سال اوضاع خوب بود و آنها درآمدی عالی داشتند. تا اینکه در سال 2008، اقتصاد کشور آمریکا دچار رکود شد و وضع آنها رو به بد شدن رفت.
وخامت اوضاع به حدی بود که تا ابتدای سال 2009، آنها در شرف ورشکستگی بودند. میانگین سفارشهای ماهیانۀ آنها از 6 به 2 سفارش رسیده بود. حتی همان زمستان، 4 تا از مشتریانی که قصد نصب استخرهایی با هزینه بیش از 50 هزار دلار داشتند، از تصمیم خود صرفنظر کردند و پول خود را پس گرفتند. کسب و کار آنها دیگر جواب دخل و خرجش را نمیداد و برای سه هفته متوالی، مجبور بودند با پسانداز خود به فعالیّت ادامه دهند. پساندازی که باید حقوق 16 کارمند را میداد.
بله! اوضاع بازار خراب بود و سقوط آنها حتمی بود. و نتیجه، استرس و فشار وحشتناکی بود که مارکوس مجبور به تحمل آن بود. او از این دوران به عنوان بدترین دوران زندگیاش یاد میکند.
مارکوس باید کاری میکرد تا کسب و کارشان از زمین برخیزد و به حرکت ادامه دهد. بنابراین تصمیم گرفت هزینههای تبلیغات از طریق رادیو و تلویزیون را کاهش دهد و راهی کمهزینهتر و بهتر برای بازاریابی پیدا کند.
اینترنت، بازاریابی درونگرا و تولید محتوا
اما بدبختی اینجا بود که پول چندانی برای بازاریابی برایشان باقی نمانده بود. مارکوس شروع به تحقیق کرد و در طی گشت و گذارهای خود در اینترنت، با مفهومی به نام بازاریابی درونگرا آشنا شد. روشی از بازاریابی که تاکیدش بروی تولید محتوا برای جذب کاربر بود. یک روش کمهزینه برای بدست آوردن مشتری...
او شروع به مطالعه جدی در این زمینه کرد و در نهایت تصمیمش را گرفت. او قصد داشت یک سایت راهاندازی کند و به وبلاگنویسی در زمینه استخرها و جکوزیها بپردازد.
یک بار برای همیشه، تولید محتوا را یاد بگیرید.
محتوا، ذرۀ اتمی دنیای دیجیتال است. با کتاب "بمب گذاری در محتوا" یک بار برای همیشه، نوشتن مقالههایی که مثل بمب صدا میکنند را یاد بگیرید.
برای مشاوره رایگان، همین الان با ما تماس بگیرید.مطالعه درباره کتاب + دانلود نمونه021-41897070داخلی 3
یک بار برای همیشه، تولید محتوا را یاد بگیرید.
برای مشاوره رایگان، همین الان با ما تماس بگیرید.
شروع یک وبسایت با محتوایی متفاوت
مارکوس هیچ دانش و تخصصی در زمینه اینترنت نداشت. در واقع به لطف سیستمهای آماده اینترنتی بود که توانست با هزینه کم یک وبسایت برای خود راهاندازی کند.
حالا وقت نوشتن رسیده بود. او کار تولید محتوا را به صورت جدی شروع کرد و بسیاری از شبها را، پای میز آشپزخانه، صرف نوشتن برای وبلاگش کرد. البته، موضووع مطالب او با سایرین کمی تفاوت داشت. او یک رویکرد موضوعی ساده اما متفاوت را برای وبلاگ خود اتخاذ کرده بود: پاسخ دادن به هر سوالی که مشتریان در طول سالهای فعالیتش از او پرسیده بودند.
در طول یک مدت زمان کوتاه، مطالب بسیاری در وبسایت استخر و جکوزی ریور نوشته شد و پاسخ سوالات بسیاری داده شد. مردم این سوالات را در موتورهای جستجو وارد میکردند، سایت مارکوس را پیدا میکردند و مطالب او را میخواندند. مطالبی که در آنها همهچیز به صورت شفاف توضیح داده شده بود و نتیجه آنها، جلب اعتماد خوانندگان بود. خوانندگانی که برای سپردن کارهای خود، با نهایت اطمینان به شرکت ریور زنگ میزدند... بله! او به دنبال کار نرفته بود. بلکه کار او را پیدا کرده بود.
کسب و کار آنها از سقوط حتمی نجات پیدا کرده بود و دوباره یک روند رو به رشد را طی میکرد. وبلاگشان روز به روز آمار بیشتری میگرفت و بازدیدکنندگان جدیدی به سراغش میآمدند. و بالاخره، بعد از چند سال، نه تنها کسب و کار استخر مارکوس زنده مانده بود، بلکه تبدیل به بزرگترین شرکت فعال در زمینه استخرهای فایبرگلاس شده بود. چگونه؟ ساده است... سایت آنها تبدیل پربازدیدترین وبسایت جهانی در زمینه ساخت استخر و جکوزی شده بود. بله! به همین سادگی و آن هم، فقط با تولید محتوای خوب.
میدانم! داستان مارکوس افسانهای به نظر میرسد. آنقدر افسانهای که یکی از بزرگترین مجلههای آمریکا به نام نیویورک تایمز یک مقاله در موردش منتشر کرده است.
حتما بخوانید: Digikala چگونه توانست دیجیکالا بشود؟
پایان خوش یک داستان
در نهایت، نتیجه همه این موفقیتها آن شد که مارکورس کار خودش در زمینه ساخت استخر را رها کند (البته، او هنوز 33 درصد سهام در این شرکت دارد) و تبدیل به یک معلم در زمینه بازاریابی آنلاین شود. یک معلم افسانهای که تمام وبسایتهای بازاریابی معتبر، داستانش را نقل کردهاند. او تا به امروز در بسیاری کنفرانسهای مختلف در این زمینه صحبت کرده و حتی یک سخنرانی تد تاک هم در زمینه تجربیات خود داشته است.
حالا بگذارید داستان کلی را از زبان خود او هم بشنویم:
قبل از شروع بازاریابی محتوا، در سال 2007 که اقتصاد همچنان خروشان بود، ما 250 هزار دلار در یک سال خرج تبلیغات کردیم و توانستیم 4 میلیون دلار فروش داشته باشیم. امروز، برای رسیدن به چیزی حدود 5 میلیون دلار فروش، بودجه تبلیغات / بازاریابی ما نزدیک به 20 هزار دلار در سال است.
مصاحبه اختصاصی نیویرک تایمز با مارکوس شریدان
اما اینکار دقیقاً چگونه ممکن شد؟ برای آنکه بیشتر با مسیر او آشنا شوید و بفهمید که دقیقاً چه رویکردی را پیش گرفت که توانست تا این حد موفق شود، تصمیم گرفتم مصاحبه او با نیویورک تایمز را برایتان به فارسی برگردانم. امیدوارم این مصاحبه بتواند الهامبخش شما باشد.
سوال: بیا با هم به آن دوران برگردیم. چطور شرکت خودت را نجات دادی؟
جواب: شروع کردم به فکر در مورد اینکه خودم چطور از اینترنت استفاده میکنم. اکثر مواقعی که در اینترنت جستجو میکنم، به دنبال جواب یک سوال مشخص هستم. اما مشکل در صنعت من، و البته بسیاری صنایع دیگر، این است که شما نمیتوانید نتایج جستجوی خوبی را پیدا کنید، چون اکثر کسب و کارها نمیخواهند جواب سوالها را بدهند. فقط میخواهد راجع به شرکت خودشان صحبت کنند. در واقع فهمیدم که اگر من حاضر باشم جواب تمام این سوالهایی که مردم در مورد استخرهای فایبرگلاس دارند را بدهم، شاید شانس این را داشته باشیم که اوضاع مالی خودمان را بهتر کنیم.
سوال: اولین سوالی که جواب دادی چه بود؟
سوالی که همیشه طی دو دقیقه اول صحبت با مشتریان از من پرسیده میشد این بود که، یک استخر فایبرگلاس چقدر هزینه دارد؟ نصابان استخر درست مثل فروشندگان خودرو یا تشک هستند – ما اصلاً دوست نداریم در مورد قیمت یک استخر حرف بزنیم، چون کلی امکانات جانبی هست که میخواهیم به شما بفروشیم. در نتیجه، شرکتهای استخر هیچوقت در مورد هزینهها روی وبسایت خود صحبت نمیکنند. اما من گفتم، مهم نیست که سوال چه باشد، ما جوابش را میدهیم.
سوال: آیا واقعآً قیمت یک استخر را به مردم گفتی؟
جواب: نه – چون نمیتونستم. اما باید دقت کنی، که این دقیقاً جادوی پشت قضیه است. موتور جستجوی گوگل واقعاً اهمیّت نمیده که ما جواب سوال رو دادیم یا نه. فقط به دنبال شرکتهایی هست که حاضرن در مورد این سوال صحبت کنن. پس من در مقاله خودم گفتم که خیلی مسائل مختلفی وجود داره که قیمت بهشون بستگی داره، اما قیمت نهایی میتونه چیزی بین 20 هزار دلار تا 200 هزار دلار باشه و اکثر مشتریان ما در نهایت پولی بین 40 تا 80 هزار دلار خرج میکنند.
ظرف 24 ساعت بعد از نوشتن، این مقاله تبدیل به نتیجه شماره یک برای هر عبارتی شد که میتونستید در مورد قیمت استخر فایبرگلاس جستجو کنید. و از آنجایی که من آنالیتیکس (ابزار تحلیلگر وبسایت شرکت گوگل) رو روی وبسایتم نصب کردم، از آمار متوجه شدهام که تا به امروز، همین یک مقاله تونسته حداقل 1.7 میلیون دلار برای شرکت استخر ما سود داشته باشه.
سوال: سوال بعدی چی بود؟
جواب: مردم همیشه از من میپرسیدن که "مارکوس، من شنیدم که استخرهای فایبرگلاس کلی مشکل و دردسر دارن. این مشکل و دردسرا چی هستن؟" واضح بود که اونها با یک سازنده استخر سیمانی صحبت کرده بودن، اما مهم نبود که این سوال از کجا اومده بود، در هر صورت سوالشون بود. پس یک مقاله در مورد مشکلات استخرهای فایبرگلاس نوشتیم و صادقانه گفتیم: بدیهاش اینا هستن. اینها هم مزایاشن. حالا تصمیم با شماست. الان، اگر بری هر چیزی در مورد مشکلات و دردسرهای استخر فایبرگلاس جستجو کنی، قراره وبسایت استخرهای ریور رو ببینی و پیش خودت فکر کنی "باور نمیکنم، آدمای این شرکت واقعاً صادقن."
سوال: یک سوال جالب دیگه هم بهمون بگو!
جواب: در اکثر صنایع، جایی در فرآیند فروش هست که مشتری سراغتون میاد و میگه "باشه، من از شما خوشم میاد، اما چند تا از شرکتهای خوب دیگهای هم که اینکار رو میکنن بهم معرفی کنین؟" نیمی از مواقع، این فقط یک تسته، چون خود مردم میدونن که رقبای ما چه کسانی هستند چون ظرف 5 ثانیه میتونن به صورت آنلاین پیداشون کنن. اکثر پیمانکاران از جواب به این سوال طفره میرن. جواب میدن "خب، ما واقعاً رقابتی نداریم." اما از اونجایی که این سوال خیلی از من پرسیده شده بود، تصمیم گرفتم جوابش رو بدم. پس یک مطلب وبلاگ در مورد بهترین سازندگان استخر در شهر ریچموند نوشتم که یکی از مناطق اصلی خدمات ما بود.
سوال: خودت کجای این لیست بودی؟
جواب: توی این لیست نبودم.
سوال: نبودی؟
جواب: نه، چون اگر اسم خودم رو بالای لیست میذاشتم، تمام اعتبارم رو از دست میدادم. مساله چیز دیگهای بود. اولین شرکتی که توی این لیست اومده بوده، استخرسازی پلامور بود که از رقبای اصلی ماست. اگر شما جستجو کنید "بررسی شرکت استخرسازی پلامور"، که کاریه که مردم همیشه برای شناختن یک شرکت میکنن، چه نتیجهای بالا میاد؟ سایت من! هر موقع بخوای یک شرکت رقیب رو بررسی کنی، سایت من نمایش داده میشه. اگر واقعاً بخوای قدرت بازاریابی درونگرا رو بفهمی، کلش توی همین ایده خلاصه میشه: من میخوام بحث توی خونه من باشه.
سوال: وقتی که یک مطلب وبلاگ مینوشتی، چقدر زمان میذاشتی که توی توئیتر و فیسبوک پخشش کنی؟
جواب: این کارو نمیکردم. برای خودمم جالبه که اون مقاله در مورد قیمت هیچوقت توئیت نشد. هیچوقت تو فیسبوک منتشر نشد. نمیخوام بگم که شبکههای اجتماعی کمک نمیکنن، اما اصلاً شبیه چیزی نیست که مردم فکر میکنن. تنها معیاری که واقعاً مهمه، تعداد کل بازدیدهای یک صفحه است. بذار یک آمار برات بیارم: اگر کسی 30 صفحه از وبسایت استخرهای ریور من رو بخونه، و بعد یک قرار ملاقات برای فروش بذاریم، توی 80% مواقع این خرید کامل میشه. در حالی که میانگین خرید در یک قرار ملاقات برای فروش، در صنعت چیزی حدود 10% هست. پس، تمام کمپین بازاریابی ما حول این میچرخه که کاری کنیم مردم تو وبسایت ما بمونن و مطالبمون رو بخونن، چون هر چقدر بیشتر توی سایت ما بمونن، شانس اینکه عاشق شرکت ما بشن، بیشتر خواهد بود.
سوال: به صاحبان کسب و کاری که میگن نمیدونن راجع به چیزی وبلاگ بنویسن، چی داری که بگی؟
جواب: این مسخرهترین چیزیه که تا حالا شنیدم، و خیلی هم شنیدمش. کاری که باید بکنن اینه که به تک تک سوالایی که ازشون پرسیده میشه گوش کنن و جوابشون رو بنویسن. توی تجارت مشاوره خودم، اولین کاری که میکنیم، اجرای یک طوفان ذهنیه تا بتونیم سوالهایی که به طور مرتب از یک شرکت پرسیده میشه رو بشناسیم. هیچوقت نشده که طی این جلسه 30 دقیقهای، یک شرکت کمتر از 100 تا سوال پیدا کنه.
سوال: به نظرتون، شرکتها چطور باید وقت کافی برای این همه وبلاگنویسی رو پیدا کنن؟
جواب: اکثر مواقع، میتونن کارمندایی که همین الان پاسخگوی مشتری هستن رو بردارن و به تولیدکننده محتوا تبدیلشون کنن. اگر شما 25 فروشنده دارید، و هر کدوم یک مطلب در ماه بنویسن، قراره ورودی جستجوتون سر به فلک بکشه، چون دارید هر روز یک مطلب جدید منتشر میکنید.
سوال: رقبای شما چه واکنشی به این قضیه نشون دادن؟
جواب: هنوز هم متوجه نمیشن که چه اتفاقی افتاده. البته رفتار خوبی از خودشون نشون میدن. من یک لیست در مورد بهترین سازندههای استخر مینویسم و بعد اتفاقی یکی از این رقبا رو میبینم. و بهم میگه "راستی، ممنون بابت اینکه من رو توی لیست خودت گنجوندی. نمیدونم چرا اینکارو کردی. اما ممنون."
* البته، جواب آخر مارکوس به نظر من چندان خوب نیست. چیزی که او متوجه نشده، این است که با نوشتن لیست بهترینها و معرفی کردن رقبایش، نه تنها توانسته آمار بازدید سایت خود را بالا ببرد و مشتریان بیشتری داشته باشد، بلکه به نفع رقبایش هم کار کرده و درآمد آنها را نیز افزایش داده است. واقعاً چه فرصتی از این بهتر؟ فرصتی که به نفع همه طرفین است.
سه درس بزرگ بازاریابی محتوا که از مارکوس شریدان یاد میگیریم
خب، در ادامه میخواهم سه درس بزرگی که میتوان از داستان مارکوس و صد البته، صحبتهای او گرفت را با شما در میان بگذارم:
- محتوا قدرتمند است. داستان مارکوس به عنوان یک استخرفروش که وبلاگنویسی میکرد، یک نمونه واقعی از قدرت بالای محتوا در آموزش دادن به مشتریان آینده یک کسب و کار است. وبلاگ این شرکت فقط به آن دلیل راه افتاد که مارکوس پول کافی برای سرمایهگذاری بروی روشهای سنتی بازاریابی نداشت. اما بعد از 6 ماه از اشتراکگذاری اطلاعات و آموزش دادن در مورد استخر در این وبلاگ، ترافیک، مشتریان و فروش راه خود را به شرکت یافتند. همانطور که مارکوس میگوید: "محتوا، در مقایسه با خودم، هم ابزار فروش بهتری است، هم تکنیک فروش بهتری و هم فروشنده بهتری است، و من همیشه فکر میکردم که خودم چندان بد نیستم."
- وبلاگ، ابزاری برای تعریف از خود نیست. محتوای عالی فقط به آموزش کار دارد. پس خواهشاً درگیر اهمیّت شرکت خود در جهان نشوید و در درجه اول، فقط به خریدار فکر کنید. آنها میخواهند چه چیزی بدانند؟ لازم است با چه چیزی آشنا شوند؟ برای هر سوال احتمالی که ممکن است آنها در مورد محصولات، خدمات و حتی صنعت شما دارند، یک پاسخ بنویسید. یک پیشنهاد خوب این است که 50 سوال مختلف که اغلب از فروشندگان شما پرسیده میشود را روی کاغذ بیاورید، سپس برای هر کدام یک مطلب بنویسید.
- فروشندهها میتوانند بهترین نویسندگان شما باشند. بیخود موضوع را پیچیده نکنید و درگیر کمال نشوید. فروشندگان شما به احتمال زیاد بهترین نویسندگان شما هم هستند، و حتی خودشان هم این را نمیدانند. در کسب و کار خود فرهنگی ایجاد کنید که در آن، بخش بازاریابی و فروش با هم کار میکنند تا بتوانند محتوا را به دست خریدار برسانند. به این ترتیب، حتی مطمئن خواهید بود که فرآیند خرید، تولید محتوا و در کل، هویت شرکت شما، یکپارچه خواهد بود.
به دنبال برنامه ای جامع برای معرفی دیجیتال خود هستید؟
برای مشاوره رایگان، همین الان با ما تماس بگیرید.
نتیجهگیری نهایی
بله، این چیزی است که من به آن میگویم یک بازاریابی صادقانه و همانطور که قبلاً هم گفتم، داشتن چنین رویکردی است که میتواند یک تجارت موفق و سالم را بسازد. شما هم میتوانید از همین امروز شروع کنید: همه اطلاعات را به صورت شفاف در اختیار مشتری قرار دهید، سوالات آنها را صادقانه پاسخ دهید و به جای تمرکز بروی تبلیغات مزاحم، سعی کنید با استفاده از بازاریابی درونگرا (و ارائه آموزشهای مفید)، آنها را به سمت برند خودتان جذب کنید.
حتماً نظر خود را در مورد داستان مارکوس و همینطور صحبتهای او، با ما در میان بگذارید. آیا حرفهای او باعث ایجاد هیچگونه تغییری در نگرش شما به بازاریابی درست شده است؟
دنبال متخصص دیجیتال مارکتینگی؟
بهترین متخصصها رو در تمام زمینهها از بین دانشجوهای نوین استخدام کن.
همراه با رزومه، اطلاعات
تماس و نمونهکار
معصومه غنیان
سلیس و موثر. سپاس
مبین هستم
بسیار عالی و مفید بود مخصوصاََ برای متن که هنوز اول کار هستم یک انگیزه قوی ایجاد کرد.
فقط با عرض پوزش من یک اشتباه در جمله زیر دیدم لازم دونستم به شما بگم.
( آمار بازدید سایت خود را بالا ببرد و مشترین بیشتری داشته باشد)
سبا حیدری
سلام مبین عزیز
ممنون از لطفت و خوشحالم که مطلب برات انگیزه ایجاد کرده! همچنین ممنون که اشتباه رو بهمون گفتی، جملهای که اشاره کردی رو اصلاح کردم.
محمد
شما چقدر خوبید. هم برا خودتون و هم برای ما
حامد رضوی
ممنونم از لطفت محمد جان، خوبی از خودته، خوشحالیم که همراهمون هستی
نرگس
خیلی ممنون از این مقاله ی آموزنده. تنها سایتی بود که واقعا یک محتوای داستانی توش پیدا کردم که به دنبالش بودم. ضمنا اولین بار بود که داستان مارکوس رو خوندم بسیار جالب و خلاقانه بود.
مرضیه اقبالی
ممنون از همراهیتون
خوشحالیم که دوست داشتین و نظرتون رو با ما به اشتراک گذاشتین 🙂
هاست ایران
افرین
سجاد زنگنه
سلام. واقعا محتوای جالبی بود و چقدر اهمیت بازاریابی محتوا رو نشون میده. من خودم این ایده رو قبل از اینکه اینجا بخونم تو سایت فست زبان اجرا کردم. اونجا اومدم یک مطلب درست کردم با این عنوان که از فست زبان بپرسید
اومدم سوالاتی که کاربران معمولا میپرسند رو آوردم نوشتم و بهشون جواب دادم. اما راستش چون بازخورد خوبی ازش نگرفتم ادامش ندادم
هرچند محتواهایی رو تو سایت منتشر کردم که بیشتر از سوالات کاربران تو گوگل در حوزه کارمون گرفته شده.
به هر حال بنظرم بهترین روش برای نوشتن محتوای ناب همین جواب دادن به سوالات مشتریان و کاربران میتونه باشه البته برای کسب و کاری که تازه راه افتاده و هیچ مشتری نداره میتونه مشکل باشه. من پیشنهادم به این سایت ها اینه برن نظرات سایت های رقیب رو بخونند و بیان اونها رو تو سایت خودشون بصورت مفصل جواب بدن.
بهار رزمی
با سلام
خدا قوت
خیلی انگیزشی بود من در ابتدای تولید محتوا (کار آموز)هستم امیدورام بتونم موفق بشم خیلی علاقه دارم
مینا شهانی
سلان بهار جان
امیدواریم هرکجا که هستی توی کارت موفق باشی
اما اگر میگی علاقه داری، بدون که قطعاً مسیر پیش رو برات خیلی آسونتر و شیرینتر خواهد بود.
احمد
سلام و تشکر بابت مطلب کاربردی تون:
تجربه اقای مارکوس میتونه آموزه های خوبی برامون داشته باشه. ولی به نظر من نکته ای که هست رقابت در تولید و توزیع محتوا در سال های 2008 و امروز بسیار متفاوت شده . در آن زمان آقای مارکوس با تولید محتوا به این دلیل توانست جایگاهی پیدا کنه چون کسی به این فکر نبود و ایشون در بازار محتوا تک بود.
اما امروزه به خاطر رقابت شدید لازمه با تخصص بالاتر و دید عمیق تری فرایند های تولید و توزیع محتوا طراحی و اجرا بشه تا شاید موفق شویم. استفاده از دوره ای نوین در این زمینه خیلی میتونه مفید و کاربردی باشه.
با تشکر
مینا شهانی
سلام
خوشحالیم که مطلب براتون مفید بوده
ممنونیم که نظرتون رو با ما و مخاطبها به اشتراک گذاشتید.
ho vani
عالی بود و اموزنده باعث شد دیدگاهم راجع به این موضوع عوض بشه و با داشتن یه نمونه ی واقعی ایمانم به بازاریابی درونگرا بیشتر شد.
مینا شهانی
سلام
خوشحالیم که مقاله براتون مفید بوده
فرزاد قانونی
با سلام و سپاس فراوان از بابت محتوای مفید سلیس و خوبتون فقط یک موردی رو دیدم که به نظرم بهتره که اصلاح بشه، تو این بخش:
«من رو بخونه، و بعد یک قرار ملاقات برای فروش بزاریم، توی 80% مواقع این خرید کامل میشه. در حالی که میانگین خرید در یک قرار ملاقات برای فروش، در صنعت چیزی حدود 10% هست.»
«بزاریم» به صورت غلط نوشته شده و حالت صحیحش به صورت «بذاریم» هستش.
مطمئنا خودتون هم از اهمیت درست نویسی با خبر هستین 😉
مینا شهانی
سلام آقای قانونی
ممنون از اینکه حواستون بود و بهمون اطلاع دادید.
اصلاح شد.
bardia
قبل از این هم درباره بازاریابی درونگرا شنیده بودم اما به اهمیت فوق العاده اش پی نبرده بودم. حالا دیگه پس از خوندن این مقاله مطمئن شدم که باید کتابی در این باره بخونم. راستش رو بخواید من برای فروشگاهی می نوشتم که لوازم خانگی و محصولات ساختمانی ارائه می کرد. همیشه به مدیرمون می گفتم که اگر ما با مشتری صادق باشیم، بیشتر به ما اعتماد می کنه ولی کو گوش شنوا !
ایشون همه اش به فکر سود خودشون بودن و به من می گفتن که همه رو بنویس عالی!
من میگفتم مگر میشه همه جنسا با کیفیت باشن؟ اینجور که تنوع قیمتی پیش نمیاد اما مرغ ایشون یه پا داشت. اینجور شد که من از اون کسب و کار خارج شدم.
چون اعتقاد دارم ما باید شبیه به یک مشاور خرید عمل کنیم و برای مردم ارزش ایجاد کنیم. حالا متوجه شدم که همه اینها به بازاریابی درونگرا مربوط میشه.
مرسی از شما
مریم لیمن
خیلی عالی بود با اختلاف بهترین مقاله ای که در مورد قدرت محتوا خوندم
ali
سلام مقاله جالبی بود واقعا زحمت زیادی برای این مقاله ها میکشید
یه سوال دارم
من برای سوایتم واقعا نمیتونم تولید محتوا کنم ینی چیزی به ذهنم نمیرسه .و فکر میکنم کپی مقاله ها از سایت های دیگه برای سئو خوب نیست درسته؟
اما من میتونم مقاله های سایت های دیگه رو تغییر بدم در کلمات و جمله بندی ها و به نظرم با این کار میشه یه جورایی گوگل رو گول زد و تولید محتوای جدیدی به حساب بیاد
نظر شما چیه ؟ ایا من اشتباه میکنم؟
حسین بابائی
سلام
کپی کردن مقالات نه تنها برای سئو خوب نیست، کمک زیادی هم به فروش شما نمیکنه. پیشنهاد میکنم برای درک درست بازاریابی محتوا اول مقاله تولید محتوا چیست رو بخونید بعد از دوره استراتژی محتوا برای طراحی یک استراتژی درست استفاده کنید. اگر استراتژی شما مشخص باشه، دیگه پیدا کردن موضوع کار سختی نخواهد بود.
ali
ممنون اما دقیقا کپی نیست .
ینی حتی جمله بندی ها رو تغییر بدم بازم گوگل میفهمه ؟
حسین بابائی
وقتی شما مقالهای رو از جای دیگه کپی میکنید حتماً منبع شما محتوایی بهتر با رتبه بالاتر در گوگل داره پس کاربر هم به احتمال قوی این منبع شما رو دیده. نکته مهمتر اینجاست که با محتوا فقط به دنبال رتبه گرفتن در گوگل نیستیم، محتوا یک روش بازاریابی هست که از طریق اون با کاربران تعامل میکنید و در بلند مدت به مشتریان ثابت شما تبدیل میشن. این هدف با کپی کردن و جابجایی جملات و کلمات به دست نمیاد اگر هم بیاد خیلی سخت خواهد بود.
اگر هم در حد تحویل دادن سایت به مشتری نیاز به محتوا دارید، سعی کنید با اقتباس و نوشتن متن از زبان خودتون محتوای بهتری بسازید.
موفق باشید
پیوند عزیزی
بسیار عالی، از این داستان میشه اینجوری برداشت کرد که موفقیت بازاریابی محتوا در گرو ارائه اطلاعات مفبد به افرادی است که دنبال این اطلاعات می گردند.
عارف اکبریان
مطلب شما در خصوص محتوای سایت و انجام همین موضوع در صفحه شما کاری بود که ازش مشخص بود که زمان زیادی از تغییر به سمت خوب شدن گذشته: چراکه یک مطلب سه مرحله داره
شناخت
فهم
و درک
خواننده وقتی تو مرحله اول این مطلب رو میخونه به شناخت میرسه یعنی تازه باهاش آشنا میشه اما وقتی صفحه شمارو می بینه و ازش لذت میبره یک محصول به درک رسیده درگرو می بینه
یعنی چیزی که از فهم به درک رسیده یعنی ملکه ذهنی شده .
برای مشتری تو ذهنش این میاد که کار سادست اما شاید به همین سادگی در واقعیت نباشه .
البته اونقدر هم سخت نیست .
فقط بحث اینجاست که خواننده در حین خوندن دچار هوش هیجانی میشه و چشاش بسته میشه و میگه ایول همینه .
در کل خواستم بگم ایول دمتون گرم .
حسین بابائی
سلام آقای اکبریان
ممنون از توضیحات تکمیل کننده. ممنون از شما
امیر سامان
باریکلاه خوب تکونی داد
لیلی امینی
بهترین و بی نظیرترین مطلبی بود که در مورد محتوا خوندم
حامد رضوی
خانم امینی
خوشحالیم که این مقاله رو دوست داشتید.
سارا امیری
سلام،داستان مارکوس واقعا جالب بود،بخصوص واسه کسی مثل من که تازه داره به این کار رو میاره بسیار مفید و کاربردیه،ممنونم
سهیل رهبری
خوشحالم که این داستان براتون جذاب بوده.
مجید سلطانزاده
درود فراوان جناب رهبری
بنده با برند دکتر استرس در حال توسعه هتستم و علاقه مند هستم تا با تولید محتواهای درست به تمام مخاطبان خود بهترین خدمات را ارائه کنم.
لطفا بفرمایید چگونه می توانیم همکاری داشته باشیم؟
سپاس فراوان
دکتر استرس
سهیل رهبری
جناب سلطان زاده، میتونید با تیم ما (به شماره 63404) تماس بگیرید و با همکاران من بیشتر در این مورد صحبت کنید.
منصور
درود وقت بخیر
بنده هم با اقتصاد کنونی به همین نقط رسیدم و بدنبال ایجاد شرایط بهتری برای شرکتم می گردم که این داستان کمک زیادی به من کرد
با سپاس
سهیل رهبری
منصور جان، خوشحالیم که این داستان رو دوست داشتید. امیدواریم هر روز توی کارتون موفق تر از قبل بشید.
خانه هوشمند آلفا
بسیار عالی. نکات شفاف و واضح بود. توجه به این نکات خیلی مهمه خصوصا حالا که فضای وب محتوا محور شده. محتوا پادشاه اینترنت است.
صفیه منتظری
ممنون. حرف شما کاملاً درسته، محتوای خوب میتونه خیلی چیزها رو تغییر بده، درست مثل همین داستانی که خوندیم.
سحر
خیلی مطلب جالبی بود.واقعا لذت بردم.ممنون
احسان اله جنابی
سلام
مقاله بسیار جالبی بود ومن با توجه به آشنایی با بازاریابی های دیگر تاثیر این نوع بازار یابی را بسیار بالا میدانم.ودارم درکسب وکار خودم ازآن استفاده میکنم.
ممنون از شما بابت ارائه مطالب بروز ومفید
فاطمه دهقاني
اقاي رهبري شما بهترين هستيد در شفاف سازي و محتوانويسي ، مقالات شما كاملا دلنشين و ترغيب كننده هستند متشكرم به من در زمينه وب سايتم هميشه كمك ميكنيد
هومن حسینی منجزی
فوق العاده بود، واقعا فوق العاده بود
به شدت برای کسب و کار ما موثر بود
بابک خدادوست
خوشحالم که براتون مفید بوده 🙂
حمید بالازاده
عالی بود ، واقعا خسته نباشید ، ماجرایی جالب و آموزنده ای بود برای من
s.h.h
سلام
ممنونم از مطالب پر بارتون
من حدود 15 روزه که با تولید محتوا آشنا شدم در این مدت کوتاه مطالب زیادی خوندم اما انصافا این مطلب بسیار عالی بود.
نکات مهمی را آموختم ومشتاقم تا بیشتر بیاموزم.
جناب آقای سعید رهبری خسته نباشید .
بابک خدادوست
سلام. ممنون از نظر لطف شما 🙂
علی احمدی
سلام، لذت بردم از مطالب سایتتان، مخصوصا مقاله شرایین نوشتن محتوا برای کسب و کار. به دنبال ایجاد کسب و کاری هستم، سعی میکنم از مطالب سایت شما بیشتر بهره بگیرم. از راهنمایی های تان هم ممنون میشوم. با تشکر
بابک خدادوست
سلام علی عزیز. ممنون از نظر خوبت. خوشحالم که محتوای سایت برای شما مفید است. در مورد کسب و کارتون هم موفق باشین 🙂
بازار متریال
باسلام و عرض خسته نباشید
بسیار داستان مارکوس جالب بود. من خودم در زمینه مصالح ساختمانی تولید محتوا میکنم و برایم خوندن چنین مقالهای بسیار جذاب بود، انگیزه زیادی به من داد و راه رو برای من روشنتر کرد. بسیار سپاسگزار از مطالب جالبتون.
سهیل رهبری
صمیمانه خوشحالم از اینکه کسانی مثل شما هستند که میتونن از این داستان، برای رشد کسب و کار خودشون الهام بگیرن و صرفاً به چشم یک داستان ساده نمیبیننش.
وحید زعفرانلو
باسلام و احترام
اکثریت مطالب وبلاگتون نه تنها آموزنده هستن، بلکه بعضی مطالب نظیر همین مطلب در کنار آموزنده بودن، انگیزه میده و میشه از سایتتون به عنوان یک منبع بسیار پرمحتوا یاد کرد.
برای یکی مثل من که علاقهای به خوندن مقالات نداره، تنها سایتی که در اوقات فراغت بهش سر می زنم و مطالبش رو می خونم، سایت شماست.
آرزوی موفقیت دارم براتون.
سهیل رهبری
سلام وحید جان و ممنون بابت لطفی که به ما داری. من همیشه گفتم که حرف های آدم هایی مثل شماست که باعث میشه ما همچنان انرژی ادامه دادن رو داشته باشیم و خسته نشیم. پس صمیمانه از لطف (بزرگی) که به ما داری، ممنونم و امیدوارم که واقعاً لایق این تعریف ها باشیم.
بابک هستم
سلام. بدون شک متن تاثیرگذاری بود … داستانی که کاملا واقعیه و به واقعیت پیوستنش هم بسیار منطقی و معقوله! در واقع بسیاری از کشفیات و تحولات گسترده در دنیا بر اساس حقایقی که به نظر بسیار دم دستی هستن اتفاق میوفته و خواهد افتاد. شخصا خیلی استفاده کردم و همین الان نت کوچکی نوشتم که اولین مطلب رو در مورد سامانه رزرواسیون آنلاین جاجیگا به همین سبک و سیاق بنویسم و شک ندارم موثر خواهد بود ! متشکرم دوستان
سهیل رهبری
سلام بابک جان و ممنون بابت نظرت. خوشحالم که تو هم فکر مشابهی داره و امیدوارم که بتونی موفق باشی توی کارت. وب سایت جاجیگا هم دیدم. به نظرم خیلی تمیز و خوبه.
وحيد قرباني
داستان ماركوس اگر هم واقعي نباشه اما اموزنده هست. نكته جالب براي من اين بود كه حقيقت محصول رو به مشتري بگيم قطعا جذب خواهد شد
سهیل رهبری
سلام وحید جان
اول از همه مرسی که نظرت رو با ما به اشتراک گذاشتی. کاملاً باهات موافق هستم. یعنی حتی اگر این داستان واقعی نبود هم، باز چیزی میشد ازش یاد گرفت. نگاه خود من هم به قضیه دقیقا همین بوده. البته، این آقای مارکوس شریدان حرف های جالب دیگه ای هم برای گفتن داره و در آینده سعی می کنم سخنرانی هاش رو با زیرنویس فارسی بزارم.
سهیل رهبری
سلام وحید جان
اول از همه مرسی که نظرت رو با ما به اشتراک گذاشتی. کاملاً باهات موافق هستم. یعنی حتی اگر این داستان واقعی نبود هم، باز چیزی میشد ازش یاد گرفت. نگاه خود من هم به قضیه دقیقا همین بوده. البته، این آقای مارکوس شریدان حرف های جالب دیگه ای هم برای گفتن داره و در آینده سعی می کنم سخنرانی هاش رو با زیرنویس فارسی بزارم.
مصطفی حقیقت
سلام .خیلی خیلی ممنون از این مطلب مفیدتون .من از طرفداران وبلاگ شما هستم :)) ایشالا بیشتر از شما یاد بگیریم
سهیل رهبری
سلام آقای حقیقت… خوشحالم که این داستان رو دوست داشتید. امیدوارم مقالات آینده ما رو هم دوست داشته باشید.
بذرپاشان
این مقاله به راحتی یکی از ضعیف ترین محتواهای این وبلاگه البته نه فقط از لحاظ نگارشی که پر غلط املاییه بلکه از لحاظ محتوایی. نویسنده مطلب کاملا مشخصه که نه میدونه رکود اقتصادی چیه و نه این مارکوس شریدانی که فالوورهای توییتشر هم فیک هستن کیه. ظاهرا قصد از این مقاله فقط فروش بسته های تولید محتواییه
آقای نویسنده یادت باشه دفعه بعد مقاله مینویسی منابعت ریپورتاژ آگهی های انگلیسی نباشه
سهیل رهبری
جناب بذرپاشان عزیز، با عرض سلام
در جواب ایراداتی که گرفتید، باید بگم که من هر مقاله رو معمولا چند بار می خونم تا از اشکال نداشتن مقاله مطمئن بشم. اما گاهی هم یک سری موارد ممکنه از دستم در بره.
اما مهمتر از اشکالات، مساله واقعی بودن این داستان هست. من قبل و همینطور زمانی که می خواستم مطلب رو بنویسم، تقریباً 5 6 تا منبع مختلف رو مطالعه کردم و این مقاله در واقع ترکیبی از این منابع مختلف هست. و می دونم که اکثر سایت های فعال در زمینه بازاریابی محتوا، از جمله copyblogger و hubspot، حداقل یک مقاله رو به داستان ایشون اختصاص دادند. با این حساب، متوجه نمیشم شما بر چه اساس، با چنین لحن تندی، من رو محکوم می کنید به تحقیق نکردن، وقتی که این موضوع دقیقا در مورد خود شما صدق می کنه و نه من. مساله آخر هم رکود اقتصادی بود که وقتی دوباره نگاه انداختم به مطلب، متوجه اشتباه سهوی خودم در این مورد شدم و ممنونم بابت اینکه این اشتباه رو به من گوشزد کردید.
نکته دیگه ای که به نظرم مهمه و حتما باید گفته بشه، اینه که من این داستان رو بیشتر با هدف انتشار یک فکر منتشر کردم. این فکر که بازاریابی محتوا و شفافیت توی کار می تونه جواب بده و فکر نمی کنم شما هم مخالف این موضوع باشید. همین که مطلب ما رو خوندید و نظر خودتون رو هم منتشر کردید، خودش تائیدی بر این حرف هست.
در ضمن، من هم دو تا گلایه از شما دارم. مساله اول اینکه می تونستید به جای اینکه فقط یک کامنت تخریبی برای مطلب من بنویسید، به من جاهایی که اشتباه کردم رو توضیح بدید و کمک کنید که این مطلب بهتر شه. و مساله دوم اینکه حتما اگر خودتون کمی بیشتر در مورد آقای شریدان جستجو می کردید، از صحت موضوع مطمئن می شدید.
باز هم ممنون بابت کامنتی که برای مطلب گذاشتید
تا وقتی دیگر
کامبخش فرهمندپور
هر کسی از دیدگاهی به گفتگوها دقت میکند. آنچه من در این گفتگو دریافت کردم، صبوری، متانت و استحکام آقای سعید رهبری بود. امیدوارم هر چه زودتر به ملاقات شما بیایم…بزودی
مهرداد کاهه
سلام. خیلی ممنون از بلاگهای با کیفیت و محتواتون. لذت بردیم. نکته جالبی که در این متن نهفته است شفاف سازیه. فکر میکنم دنیای اینترنت روز به روز داره شفافیتش بیشتر میشه. پس چیزی برای پنهان کردن وجود نخواهد داشت.
سهیل رهبری
دقیقاً! ما هم امیدواریم کسب و کارهای ایرانی روز به روز بیشتر به این سمت سوق پیدا کنن و ارزش شفافیت در کسب و کارشون رو بهتر متوجه بشن.
محسن
خیلی خوب بود. الگو میگیرم.