مخاطب مثل ماهی است؛ گرفتن آن آسان است، اما نگه داشتنش سخت! تنها قلابی که این ماهی سرسخت و چابک را به چنگ می‌اندازد، قلاب داستان ‌سرایی است. قدرتمندترین ابزار تولید محتوا و بازاریابی!

اما آیا همه افراد می‌توانند داستان سراهای خوبی باشند؟ البته که می‌توانند! داستان‌سرایی در غریزه و ذات ماست. ما انسان‌ها از هزاران سال پیش تابه‌حال، همیشه از قصه‌گویی برای روایت اتفاقات استفاده کرده‌ایم. یعنی دقیقاً از همان زمانی که انسان‌های غارنشین با کشیدن نقاشی بر روی دیوار غارها، داستان مواجهه‌شان با ماموت‌ها را برای آیندگان حکایت می‌کردند!

با این وجود، اکثر بلاگرها، محتوانویس‌ها، یوتیوبرها و... که ادعای داستان‌سرا بودن دارند، در واقع اصلاً این هنر را بلد نیستند! به همین دلیل است که اگر شما این قابلیت را یاد بگیرید، وجه تمایزتان با دیگران از هزار فرسنگ دورتر هم مشخص خواهد بود!

خب، شاید وقتش رسیده است که من و شمای انسان مدرن امروزی کمی به غریزه‌های غارنشینی‌مان برگردیم و این قدرت پنهان را دوباره در وجودمان فعال کنیم. اگر می‌خواهید استفاده از قدرت استوری تلینگ در تولید محتوا را یاد بگیرید، حتی یک خط از این مطلب را هم از دست ندهید. قول می‌دهیم که آنچه در این مطلب می‌آموزید، ارزش لحظه‌به‌لحظه زمانی که برای خواندنش صرف می‌کنید را داشته باشد.

فروش 60 برابری با قدرت داستان‌ سرایی

در سال 2009 یک روزنامه نگار به نام «راب واکر» تصمیم گرفت قدرت داستان سرایی در تولید محتوا و فروش را به چالش بکشد؛ و بررسی کند که آیا استوری تلینگ واقعاً قدرتمندترین ابزار بازاریابی است یا نه!

برای این کار، او به سایت خرید و فروش Ebay رفت و 200 محصول مختلف را خریداری کرد. قیمت متوسط هر کدام از این محصولات حدوداً 1 دلار بود. سپس او با 200 نویسنده تماس گرفت و به آن‌ها گفت «سلام! دوست داری بخشی از یک تحقیق جالب باشی؟ کاری که باید بکنی این هست که یک داستان برای یکی از این محصولات بنویسی!» و این 200 نویسنده به او جواب «بله» دادند.

حالا این روزنامه نگار ماجراجوی ما، 200 محصول و 200 داستان داشت! او دوباره به Ebay رفت و همان 200 محصول را تک به تک به فروش گذاشت؛ تنها با این تفاوت که داستانی را برای هر کدام اضافه کرد. او می‌خواست بداند که آیا تغییری در فروش آن‌ها ایجاد می‌شود یا نه. به نظر شما تغییری اتفاق افتاد؟

یکی از آن محصولات، همین مجسمه کله اسبی دوست داشتنی بود که آن را در عکس زیر می‌بینید:

این مجسمه با قیمت 0.99$ در سایت ای‌بِی به فروش گذاشته شده بود؛ یعنی کمتر از 1 دلار. اما همین مجسمه زمانی که راب واکر داستان‌سرایی را به آن اضافه کرد، به قیمت 62،95 دلار به فروش رفت! عجیب است؛ نه؟

حال اگر فکر می‌کنید که راب واکر با فروختن این مجسمه با قیمتی 62 برابر بیشتر از قیمت خریدش خیلی شق‌القمر کرده است، پس هنوز ادامه ماجرا را نشنیده‌اید! «راب واکر» تمام این 200 محصول را روی‌هم‌رفته به قیمت 129 دلار خرید؛ اما آن‌ها را مجموعاً به مبلغ 8000 دلار فروخت!

دیوانه کننده است! اما می‌دانید چه چیزی از تمام این‌ها هم جالب‌تر است؟ این که چطور من و شما می‌توانیم به سینما برویم و برای دیدن فیلمی مثل جیمزباند که هیچ جایش با واقعیت جور نیست، پول بدهیم؛ دو ساعت و چهل و سه دقیقه آنجا بنشینیم و از فیلم به‌شدت لذت ببریم و وقتی که سینما را ترک می‌کنیم با دهان باز بگوییم: «وای! عجب مردی! کاش من هم مثل جیمزباند بودم! دلم می‌خواهد مثل جیمزباند راه بروم، مثل جیمزباند صحبت کنم! می‌خواهم شبیه جیمزباند باشم!»

سپس وقتی از سینما خارج می‌شوید در مسیرتان به یک ساعت فروشی برخورد می‌کنید و از قضا یک ساعت‌مچی امگا را در آن فروشگاه می‌بینید؛ ساعتی دقیقاً شبیه به همان ساعت‌مچی که جیمزباند در آن فیلم به دست داشت. حال شما ده میلیون تومان ناقابل را پرداخت می‌کنید تا آن ساعت‌مچی را روی مچ دستتان بنشانید و حس جیمزباند بودن بگیرید؛ و در آخر با ژست جیمزباند فروشگاه را ترک می‌کنید!

بله؛ این همان کاری است که یک داستان‌گویی قوی با من و شما می‌کند. این است قدرت نهفته در یک داستان‌سرایی قوی که احساسات مخاطب را درگیر کرده و او را قانع به خرید می‌کند.

تحقیقات نشان می‌دهند که یک داستان‌سرایی خوب باعث تولید هورمون اکسی‌توسین در مغز مخاطب می‌شود. یعنی همان هورمون عشق! هورمونی که باعث می‌شود تفکر انتقادی در مغز ما خاموش شود، عیب و نقص‌های یک چیز را نبینیم، قانع شویم که آن چیز، بهترینِ بهترین‌هاست! (بله، تولید محتوا و بازاریابی حتی با شیمی هم گره خورده است!)

به همین دلیل است که برای قانع کردن مخاطب به خرید، آنچه بیش از همه نیاز دارید صرف هزینه‌های نجومی برای کرایه بیلبوردهای خیابانی و سفارش تبلیغات تلویزیونی نیست. بلکه آنچه بیش از همه نیاز دارید، استفاده از هنر Storytelling در تولید محتواست. ‌

مثال‌های فراموش نشدنی از استوری تلینگ برندهای مشهور!

ما در آکادمی نوین معتقدیم که هیچ چیز بیشتر از دیدن نمونه‌های واقعی، بار آموزشی به همراه ندارد. به همین دلیل، قبل از این که سراغ آموزش تکنیک‌های داستان ‌سرایی در تولید محتوا  برویم، قصد داریم چند مثال شنیدنی از استوری تلینگ برندهای مختلف را برایتان تعریف کنیم.

بازاریابی تلفنی چیست و چگونه در آن موفق شویم؟حتما بخوانید: بازاریابی تلفنی چیست و چگونه در آن موفق شویم؟

با خواندن این مثال‌ها ذهنتان آماده می‌شود تا یادگیری تکنیک‌های داستان‌سرایی برhdتان ساده‌تر شود.

1.    داستان‌سرایی شرکت «گوگل» در یک تبلیغ به‌یادماندنی!

راز قدرتمند بودن داستان‌سرایی در این است که احساسات ما را برانگیخته می‌کند؛ یعنی دقیقاً همان کاری که شرکت گوگل با tugs at heartstrings ویدئویی که در سال 2020 منتشر کرد، انجام داد.

در این ویدئو یک پیرمرد دوست داشتنی را می‌بینیم که دچار فراموشی شده است و از ابزارهای گوگل کمک می‌گیرد تا خاطرات همسر مرحومش را فراموش نکند. او از دستیار گوگل می‌خواهد که عکس‌های سالگرد ازدواجشان را به او نشان دهد؛ فیلم موردعلاقه‌شان را برایش پخش کند و...

لحظه‌ای که اشکمان را درمی آورد آنجاست که او هنگام دیدن عکس‌ها جزئیاتی که از همسرش به‌خاطر می‌آورد را برای دستیار گوگل تعریف می‌کند؛ و دستیار گوگل همه این جزئیات را در حافظه خود ثبت می‌کند تا در صورت فراموشی، آن‌ها را به او یادآور شود. برای مثال این که گل موردعلاقه همسرش لاله بود یا این که وقتی او در جوانی سبیل می‌گذاشت، همسرش اصلاً خوشش نمی‌آمد. (آن دستمال من کو... اشک‌هایم!)

پیرمرد معصوم و دلتنگی که در این ویدئو می‌بینیم، مشخصات شهری که با همسرش برای ماه‌عسل به آن سفر کرده بودند را در گوگل جستجو می‌کند تا نام آن شهر را به یاد بیاورد؛ از دستیار گوگل می‌خواهد که فیلم مورد‌علاقه او و همسرش را برایش پخش کند و...

هیچ جای این تبلیغ به ما نمی‌گوید که از «دستیار گوگل» یا «صفحه جستجوی گوگل» استفاده کنیم. در عوض، کمپانی گوگل در این تبلیغ رگ و ریشه‌ی دل ما را هدف قرار می‌دهد و با تماشای لحظات کوچک این زوج، احساساتمان را بر می‌انگیزد. محتوایی اشک‌آور اما بسیار اثرگذار!

2.    استوری تلینگ جالب در اپلیکیشن «اسپاتیفای»!

اسپاتیفای در کمپین بازاریابی «Spotify Wrapped» نمونه‌ای به یاد ماندنی از داستان‌سرایی در تولید محتوا با استفاده از داده‌ها را به نمایش گذاشت:

در این کمپین، اسپاتیفای این امکان را به کاربران داد که یک سال گذشته خود را در این اپلیکیشن مرور کنند. یعنی ببینند که طی یک سال گذشته چقدر موسیقی و به چه موسیقی‌هایی گوش داده‌اند؛ به‌علاوه، کاربران می‌دیدند که طی این یک سال به صدای کدام خوانندگان و نوازندگان بیشتر گوش داده‌اند و موسیقی‌های موردعلاقه‌شان کدام بوده است. حس زیبایی از نوستالژی!

اسپاتیفای در این کمپین داستان یک سال گذشته کاربران را برای خودشان حکایت کرد؛ و با ترکیبی از نوستالژی و شخصی سازی، این پیام را به مخاطبان داد که واقعاً به آن‌ها اهمیت می‌دهد و از علایق آن‌ها را به‌خوبی خبر دارد.

3.    داستان‌سرایی برند «دانیجو» با چند پاراگراف ساده!

این برند جهانی جواهرات، در صفحه «درباره ما» از وبسایتش، نمونه‌ای زیبا از Storytelling در محتوای متنی را به ما نشان می‌دهد. این برند که متعلق به دو خواهر است، در صفحه «درباره ما» درمورد شوق و انگیزه این دو خواهر برای رنگین‌تر کردن جهان به وسیله جواهرات دست‌سازشان برای ما می‌گوید.

یکی از پاراگراف‌های این صفحه برایمان تعریف می‌کند که این دو خواهر چطور وقتی کودک بودند اوج کیف و لذتشان در این بود که به اتاق مادرشان بروند و با جواهرات مادرشان، خود را زیبا کنند! یا این که با وسایل پزشکی پدرشان که یک متخصص قلب بود، جواهرات بسازند!

همین نوشتار داستانی و زیبا، این وبسایت را از کامپیوتری بودن در میاورد و به آن روح می‌بخشد. به عبارتی باعث می‌شود که ارتباطی نزدیک‌تر و انسانی‌تر بین مخاطب و برند ایجاد شود.

4.   داستان سرایی برند Softr فقط با یک جمله!

فکرش را می‌کردید که حتی با یک شعار کوتاه و ساده هم بتوان داسان سرایی کرد؟ سایت Softr که یک پلتفرم طراحی ساده است، شعاری بسیار کوتاه اما عمیق دارد که تا اعماق ذهن ما نفوذ می‌کند: «به سادگی ساختن لگو!»

همین شعار ساده قدرت داستان‌سرایی را به بهترین شکل به نمایش می‌گذارد و ما را به یاد خاطراتمان از لگو سازی در دوران کودکی می‌اندازد. این جمله چهار کلمه‌ای مفهومی را به مخاطب می‌رساند که هزاران صفحه محتواهای طولانی هم نمی‌توانست برساند: این که ساختن سایت در پلتفرم softr مثل ساختن لگوهای دوران بچگی‌مان سریع، آسان و لذت‌بخش است.

5.    داستان‌گویی قدرتمند «لندرور» با یک ویدئوی اثرگذار!

در این تبلیغ، برند لندرور به نحوی هوشمندانه داستان قدرت و قابل‌اطمینان بودن خودروهایش را در عمل برای ما روایت می‌کند.

بالاخره بک‌لینک بخریم یا نه؟!حتما بخوانید: بالاخره بک‌لینک بخریم یا نه؟!

در این تبلیغ، ما ویدئویی از ساکنین روستایی در هند را می‌بینیم که به آن «سرزمین لندرورها» گفته می‌شود. جایی که به‌خاطر خطرناک بودن شرایط جاده‌هایش، بسیاری از مردم از لندرور برای حمل و نقل استفاده می‌کنند.

به وسیله این تبلیغ اصلاً نیازی نیست که برند لندرور ادعایی کند و بگوید «خودروهای ما حتی در سخت‌ترین شرایط هم قابل‌اطمینان هستند!» بلکه به‌جای گفتن این ادعاهای مستقیم که معمولاً در تبلیغات می‌بینیم، برند لندرور از طریق یک داستان‌سرایی بصری قدرتمند، کاری می‌کند که مخاطب خودش به این نتیجه برسد!

 

آموزش استوری تلینگ در تولید محتوا با 7 تکنیک اثرگذار!

از‌آنجایی‌که ما انسان‌ها داستان‌ها را 22 برابر بیشتر از اطلاعات، به خاطر می‌سپاریم، یاد گرفتن تکنیک‌های استوری تلینگ برای هر بازاریابی ضروری است! در این قسمت 7 تکنیک قدرتمند داستان‌گویی در تولید محتوا را با فرمول دقیق و مثال‌های واقعی آورده‌ایم؛ تا‌ جانِ مطلب را برایتان به ساده‌ترین و ملموس‌ترین شکل بیان کنیم.

تکنیک شماره 1: سفر قهرمان!

فرمول استفاده از این تکنیک از این قرار است: به مخاطب نقش قهرمان داستان را بدهید و محصول خودتان را به‌عنوان عاملی جادویی که او را به هدفش می‌رساند معرفی کنید. دقیقاً چیزی شبیه به هری پاتر و چوب جادویش!

در این تکنیک، شما مخاطب را وارد ماجرا می‌کنید که برای رسیدن به هدفش با چالش‌هایی دست‌وپنجه نرم می‌کند و سپس طی مراحل زیر پیش می‌روید:

  • قهرمان قصه با چالش یا مشکلی روبرو است.
  • قهرمان تصمیم می‌گیرد که از پس آن چالش بربیاید.
  • قهرمان موفق می‌شود.

در این تکنیک شما باید سه عامل را پررنگ کنید:

  • چالشی که قهرمان با آن روبرو است.
  • ابزاری که برای مبارزه با آن چالش از آن استفاده می‌کند.
  • نحوه مبارزه‌اش.
  • موفقیتش!

نمونه‌ای از تکنیک سفر قهرمان!

یک دانشجوی جوان (شخصیت) که وضع مالی خوبی ندارد (چالش) ممکن است مجبور شود به‌خاطر نداشتن بودجه لازم، ترک تحصیل کند. سپس او با پلتفرم فریلنسری آشنا می‌شود (فرصت) و شروع به کار پاره‌وقت عنوان یک نویسنده محتوا می‌کند (نحوه مبارزه) طی 6 ماه، او با انجام دادن پروژه‌های پاره وقت 20،000،000 تومان درآمد کسب کرده و حالا می‌تواند هزینه دانشگاهش را به راحتی پرداخت کند. (موفقیت)

یک نمونه دیگر از این تکنیک، تبلیغات مشهور ردبول است که همگی آن‌ها را به خاطر داریم. این نوشیدنی انرژی‌زا به مردم قدرت می‌دهد و آن‌ها را به‌سوی انجام‌دادن کارهایی فراطبیعی سوق می‌دهد! در واقع، آن‌ها تبدیل به قهرمان می‌شوند!

اما این تکنیک محدود به تبلیغات برندهای غول آسا مثل ردبول نیست و می‌تواند برای هر محصول یا خدماتی به کار گرفته شود.

تکنیک شماره 2: قبل و بعد از پل!

تکنیک قبل و بعد از پل مخاطب را از یک موقعیت سخت به موقعیتی بهتر هدایت می‌کند. بیایید ببینیم منظور از عبارات «قبل»، «بعد» و «پل» در این تکنیک چیست و چطور باید آن را به کار ببندیم:

  • قبل: شما شروع به تشریح یک مشکل یا یک موقعیت سخت می‌کنید. در این مرحله مخاطب باید بتواند با این موقعیت همذات پنداری کند و احساس کند که این مسئله، واقعیت زندگی او است.
  • بعد: راه حل عالی و بی‌نقصی به مخاطب نشان دهید که می‌تواند آن موقعیت را به موقعیتی بهتر تبدیل کند. بر روی مزیتی تأکید کنید که مخاطب بیش از همه به دنبال آن است.
  • پل: راه حل به خصوصی که محصول یا خدمات شما است را به‌عنوان پلی بین این دو دنیا معرفی کنید؛ پلی که آن‌ها را از موقعیت سخت (قبل) به دنیایی بهتر (موقعیت بعد) می‌برد.

مثالی از تکنیک قبل و بعد از پل در تولید محتوا

قبل: شما در محتوایتان نشان می‌دهید که سال‌های سال است که شرکت‌ها با مشکل ترجمه محتوایشان روبرو هستند. ترجمه محتوا به زبان‌های مختلف هزینه زیادی دارد و همه شرکت‌ها از پس آن بر نمی‌آیند. همین موضوع باعث می‌شود که بسیاری از کمپانی‌ها با وجودی که کار خوبی ارائه می‌دهند، در سطح جهانی شناخته نشوند.

بعد: تصور کنید پلتفرمی وجود دارد که محتوای شما را فقط در عرض 5 دقیقه به 20 زبان زنده دنیا ترجمه می‌کند.

پل: translate zx، ابزار ترجمه هوش مصنوعی، بازی را به نفع شما عوض کرده است! با این پلتفرم می‌توانید تمام شکل‌های محتوا را در یک جا ترجمه کنید؛ از ویدئو گرفته تا متن. با این ابزار قادر خواهید بود که با صرف هزینه کم در زمانی بسیار اندک محتوایتان را ترجمه کنید و قدم به بازار جهانی بگذارید!

هرم بازاریابی محتوایی: روشی برای کار کمتر، بازدهی بیشترحتما بخوانید: هرم بازاریابی محتوایی: روشی برای کار کمتر، بازدهی بیشتر

تکنیک شماره 3: بعد از پل!

حال که با تکنیک قبل و بعد از پل آشنا شدیم، می‌رسیم به تکنیک «بعد از پل!» بعضی از کمپانی‌ها ترجیح می‌دهند داستان را از قسمت خوب و شیرین ماجرا شروع کنند. یعنی موقعیت «قبل» که یک شروع غم انگیز است را حذف کنند و داستان را با یک «پایان خوب» آغاز کنند!

بیایید نمونه‌ای از این تکنیک را در محتوای بازاریابی یک ایمیل (ایمیل مارکتینگ) ببینیم:

  • ارسال به: همه
  • موضوع ایمیل: ابزار جدید مدیریت پروژه

متن ایمیل:

«ابزار مدیریت پروژه رؤیاهای شما چه شکلیه؟

ابزاری هست که به شما کمک میکنه بدون کلافگی برای پروژه‌هاتون برنامه ریزی کنید و دیگه گرفتار عجله‌های دقیقه نودی نشید؟

ابزاری که قابلیت همکاری گروهی داشته باشه و کارهای شما و تیمتون رو منظم و مرتب کنه و سر و سامون بده؟

داستان از این قراره که این ابزار رؤیاهای شما، واقعاً وجود داره!

پلتفرم ما، با 4000 کاربر، بهتون کمک میکنه نظم رو به تک تک جنبه‌های زندگیتون برگردونید!»

تکنیک شماره 4: توجه، علاقه، اشتیاق، عمل!

تکنیک «توجه علاقه اشتیاق عمل» یک متد ارتباطی بسیار مؤثر در بازاریابی است که در داستان‌سرایی معجزه می‌کند! این تکنیک برای انتقال کامل پیام به مخاطبان هدف شما، یک فرایند چهار مرحله‌ای را طی می‌کند:

1.     توجه

مهم‌ترین قسمت این تکنیک داستان سرایی در تولید محتوا، این است که در عرض چند ثانیه توجه مخاطب را به خود جلب کنید. ازآنجایی‌که این روزها کاسه صبر افراد از یک نعلبکی هم کوچک‌تر شده و زود لبریز می‌شود، ما بیشتر از چند ثانیه برای جلب‌توجه مخاطب وقت نداریم!

پس در مشکلات و علاقه‌مندی‌های جامعه مخاطبین هدفتان کاوش کنید تا متوجه شوید که چه چیزی توجه آن‌ها را جلب می‌کند. سپس از یکی از این تکنیک‌ها استفاده کنید:

  1. تابو شکنی کنید و بزرگ‌ترین کلیشه‌ای که در زمینه کاری‌تان وجود دارد را زیر سؤال ببرید! (برای مثال اگر مخاطبین هدف ما سئوکاران هستند، محتوا را با این جمله شروع می‌کنیم: بمباران کلمات کلیدی اصلاً بد نیست!)
  2. با یک آمار شروع کنید. (مثال: بیش از 4 میلیون وبلاگ در صفحه نتایج جستجو وجود دارد؛ جای وبلاگ شما در میان این 4 میلیون کجا خواهد بود؟)
  3. یک ادعای بی‌باکانه کنید! (مثال: سئو مرده است!)
  4. از مخاطب بپرسید که آیا می‌خواهد به هدف مورد نظرش دست پیدا کند؟ (مثال: آیا می‌خواهید ترافیک سایتتان را 2 برابر کنید؟ پس این مطلب را بخوانید.)
  5. محتوایتان را با یک داستان عجیب شروع کنید. (مثال: هفته گذشته وقتی در خیابان راه می‌رفتم، شنیدم که یک نفر گفت...)

2.     علاقه

وقتی که موفق شدید با تکنیک‌هایی که در مرحله قبل گفتیم توجه مخاطب را به دست بیاورید، حالا با مأموریتی پیچیده‌تر روبرو می‌شوید: نگه داشتن توجه!

راز حفظ توجه مخاطب و نگه داشتن او در صفحه وبسایتتان این است کاری کنید او با محتوای شما وارد تعامل شود. چگونه؟

  • از نوشتار صمیمی استفاده کنید. (دقت کنید که منظور نوشتار شکسته نیست!)
  • به دردهای مشترک مخاطبانتان اشاره کنید.
  • موقعیت‌هایی که مخاطبانتان با آن‌ها روبرو هستند را توصیف کنید.
  • یک داستان برای آن بسازید.

3.     اشتیاق

خب، تا اینجای کار توانسته‌اید مخاطب را در صفحه‌تان نگه دارید. حالا زمان آن رسیده که به آن‌ها نشان دهید چطور مسئله‌شان را حل کنند. در این مرحله، مزایایی که با حل کردن آن مسئله به دست می‌آورند را پررنگ کنید و تأکید کنید که چقدر با حل‌کردن آن مسئله، زندگی‌شان آسان‌تر می‌شود.

4.     عمل

آخرین مرحله از این تکنیک، تشویق مخاطب به اقدام است! پس سعی کنید احساسی از اضطرار را در وجود مخاطب برانگیخته کنید تا او حس کند که هر چه زودتر باید برای حل آن مسئله اقدام کند.

مثال واقعی و قابل لمس از تکنیک توجه، علاقه، اشتیاق، عمل!

شرکت اپل هنگام معرفی آیفون از همین تکنیک داستان سرایی در تولید محتوا استفاده کرد:

  • مرحله توجه: شرکت اپل یک محصول جدید را به بازار عرضه کرده است؛ محصولی که تابه‌حال کسی آن را ندیده است!
  • مرحله علاقه: استیو جابز در ویدئوی معرفی اپل، شخصاً این محصول را معرفی می‌کند و این موضوع علاقه مخاطب را جلب می‌کند.
  • اشتیاق: مخاطب مزایا و ویژگی‌های جالب آیفون را می‌بیند.
  • عمل: استیو جابز نحوه کار با این محصول را نشان می‌دهد و در عمل به مخاطب ثابت می‌کند که تمام اطلاعاتی که در مورد آن گفته شده بود، واقعی هستند.

تکنیک شماره 5: تکنیک چهارمرحله‌ای!

این تکنیک هم مثل تکنیک قبلی 4 مرحله دارد؛ با این تفاوت که این 4 مرحله با یکدیگر کاملا متفاوت هستند:

  1. وعده دادن

به جامعه مخاطبان هدفتان وعده‌ای بدهید و مزایایی که شامل حال آن‌ها می‌شوند را توضیح دهید.

  1. تصویر سازی

در این مرحله باید خلاقیتتان را در نوشتار روی کار بیاورید و به وسیله کلمات، تصویرسازی زیبایی را در ذهن مخاطب شکل دهید. یعنی باید به مخاطب الهام بدهید که خودش را جای  افرادی که حس کند که از آن مزایای مورد نظر بهره می‌برد. خاطرتان هست که همیشه شنیده‌ایم وصف العیش نصف العیش؟ در این مرحله شما باید با ایجاد تصویرسازی ذهنی برای مخاطب، به او لذت بهره‌بردن از آن مزایا را بچشانید!

3.    مدرک

هرچقدر هم که نوشتارتان شاهکار باشد، به تنهایی کافی نیست. داستان‌سرایی شما زمانی اثربخش خواهد بود که چاشنی اطلاعات و اسناد را نیز به آن اضافه کنید. تنها به این صورت است که مخاطب شما را به‌عنوان مرجعی قدرتمند و قابل‌اطمینان خواهد دید. پس در کنار استوری تلینگ و تصویرسازی  از آمار، نمودارها، مراجع معتبر و... نیز استفاده کنید.

  1. هل دادن مخاطب!

تمام آن تصویرسازی‌ها، خلاقیت‌ها، آمارها، اسناد و... بی‌ثمر خواهند شد اگر نکته کلیدی پایانی را از قلم بیندازید: یعنی اقدام به عمل. داستان شما باید به یک دعوت به عمل قوی منتهی شود تا پایان خوشی داشته باشد.

مثالی از تکنیک 4 مرحله‌ای!

وعده: محتوای سئو شده‌ی شما می‌تواند آن‌قدر عالی باشد که مردم چاره‌ا‌ی به‌جز دیدن آن در تیتر 1 گوگل نداشته باشند!

قبیله‌‌هایی که رهبری می‌کنیمحتما بخوانید: قبیله‌‌هایی که رهبری می‌کنیم

تصویرسازی: و تصور کنید با آن همه ترافیک و شهرت بیشتری که برندتان کسب می‌کند، چقدر فروشتان سر به فلک می‌کشد.

مدرک: شرکت محتوایی «سرزمین محتوا» بیش از 100000 محتوا نوشته است که بر تیتر 1 گوگل نشسته اند و به طور متوسط باعث 10،000،000 سود بیشتر برای بیزینس‌ها شده اند.

هل دادن: پس منتظر چه هستید؟ حساب کاربری‌تان را بسازید و محتوای سئو شده خود را تحویل بگیرید!

تکنیک شماره 6: داستان‌سرایی مبتنی بر داده

اعداد هم قصه خود را دارند! داده‌ها به خودی خود جذاب نیستند؛ اما چه کسی گفته است که شما نمی‌توانید آن‌ها را در دل یک قصه جذاب بگنجانید؟

مثال جالب داستان‌سرایی مبتنی بر داده را در مثالی که از کمپین اسپاتیفای برایتان گفتیم، دیدیم. یک نمونه دیدنی دیگر از این نوع استوری تلینگ، ایده‌ای است که شرکت «اوبر» اجرا کرد. این اپلیکیشن خارجی که مشابه اسنپ ما ایرانی‌هاست، به روشی داستان‌گونه داده‌های مربوط به سفرهای کاربران را برایشان نمایش داده است:

ترجمه داستان‌گویی جالب اوبر برای رساندن این اطلاعات به کاربر را در ادامه می‌خوانیم:

1،172 روز از زمانی که به اپلیکیشن پیوستید می‌گذرد. زمان واقعاً پرواز می‌کند!

406.28 مایل را از 2017 تا کنون طی کرده‌اید. یعنی به اندازه 13،080 استخر شنای المپیک سفر کرده اید!

4.7 امتیاز راننده‌ها به شماست. شما یک ستاره اید!

تکنیک شماره 7: داستان‌سرایی مبتنی بر شعار!

همان‌طور که گفتیم، حتی با یک جمله هم می‌شود داستان ‌گویی در تولید محتوا  را اجرا کرد. مثال شرکت sotfr را که پیش‌تر زدیم یادتان می‌آید؟ (به سادگی ساختن لوگو!) یک نمونه دیگر استوری تلینگ به‌وسیله یک شعار را در اپلیکیشن دوست‌یابی Hinge می‌بینیم؛ اپلیکیشنی که برای پیداکردن شریک عاطفی طراحی شده است. شعار Hinge این است: «اپلیکیشنی که طراحی شده تا حذفش کنی!»

همین شعار ساده و چند کلمه‌ای، داستانی طولانی را در عمق خود دارد. این شعار به مخاطب می‌گوید که با نصب این اپلیکیشن، خیلی زود شریک عاطفی مناسبش را پیدا خواهد کرد و دیگر نیازی به نگه‌داشتن اپلیکیشن نخواهد داشت. این جمله کوتاه به مخاطب می‌گوید که هر کسی که به دنبال عشق است، لیاقت یافتنش را دارد!

کلام آخر ما درباره‌ی استوری تلینگ در تولید محتوا

امیدواریم که با خواندن این مطلب توانسته باشیم بذرهای هنر داستان ‌سرایی در تولید محتوا  را در ذهن شما بکاریم. مطمئن باشید که اگر این بذرها را با آب تلاش و خلاقیت رشد دهید، درخت کسب و کارتان ثمرهای بسیار خواهد داد.

اگر از خواندن این مطلب لذت بردید، آموزش‌های بسیار بیشتر و عمیق‌تری را در دوره جامع تولید محتوای نوین برایتان داریم. با ثبت نظرتان در مورد این مطلب، می‌توانید انرژی بیشتری را برای نوشتن محتواهای بهتر به ما منتقل کنید.