چه عواملی بر رضایت شغلی ما تاثیرگذار هستند؟ چه چیزهایی باعث می‌شوند کارمان را دوست داشته باشیم؟ این موضوعی است که می‌خواهیم در این مقاله آن را بررسی کنیم. برای شروع بیایید ابتدا بپرسیم که اصلا چرا باید کارمان را دوست داشته باشیم؟

مطمئن هستم که بسیاری از ما در طول زندگی‌مان شغلی داشته‌ایم که به آن علاقمند نبوده‌ایم. عموماً این مشکل وقتی پیش می‌آید که ما به دلیل نیاز مبرم مالی، نداشتن تخصص یا مهارت کافی یا شرایط خاص ( دانشجو بودن، معلولیت و..) علاقه را به عنوان یک فاکتور در انتخاب شغل لحاظ نمی‌کنیم.

دلیل بی علاقگی ما به شغلمان هرچیزی که باشد، نتایجی در پی دارد؛ انجام دادن آن کار برایمان سخت‌ می‌شود. کار و نتیجه آن برایمان اهمیتی ندارد. از همه مهم‌تر، اینگونه بخش بزرگی از زندگی خود را با نارضایتی گذرانده‌ایم. طبیعتاً ما در چنین کاری هرگز موفق نخواهیم بود. ما قبلاً در همین وبلاگ گفته‌ایم که برای رسیدن به موفقیت باید چرایی کار خود را بدانید.

رضایت شغلی

درست است که هدف نخست ما از کار کردن، کسب درآمد است. اما آیا پول تنها انگیزه ما از داشتن یک شغل است؟ خیر، اینطور نیست. به نظر می‌رسد عوامل دیگری هم هستند که انگیزه ما از انجام یک کار را تعیین می‌کنند. مثالی می‌زنم؛ تصور کنید شما برنامه‌نویسی بلد هستید اما شغلتان تایپ کردن است. مسلماً در چنین وضعیتی شما رضایت شغلی نخواهد داشت؛ زیرا در انجام آن از توانایی‌هایتان استفاده نمی‌کنید. چنین شغلی به اندازه کافی برای شما چالش برانگیز نیست.

اینکه به کارمان علاقمند باشیم، موضوع بی‌اهمیتی نیست. پس بیایید با هم عوامل تاثیرگذار بر رضایت شغلی را بررسی کنیم. اما قبل از رفتن سراغ ادامه مقاله، این را هم بگوییم که ما در ۳۶۵ بوک خلاصه صوتی برترین کتاب‌های دنیا در زمینه توسعه فردی، مدیریت، کسب و کار و ... را گردآوری کرده‌ایم و منبع خیلی خوبی برای بالابردن دانش در زمینه شغلی و شخصی محسوب می‌شود که به شما پیشنهاد می‌کنیم سری به آن بزنید.

ثمرۀ کار ما، آن را برایمان معنی‌دار می‌کند

ما انسان‌ها بدون حس هدفمندی، انگیزه برای حرکت را از دست می‌دهیم. این موضوع در همه زمینه‌های زندگی ما صدق می‌کند. هنگامی که شما احساس کنید کارتان نتیجه‌ی سودمند و حائز اهمیتی برای کسی ندارد، انگیزه‌تان را از دست می‌دهید. شاید حتی دیگر تمایلی به ادامه آن کار نداشته باشید.

 

آزمایش علمی

دن آریلی، سخنران تدتاک این مقاله ما، آزمایش جالبی در ارتباط با این موضوع انجام داده است. در این آزمایش او از داوطلبان می‌خواهد که با لگو چیزی بسازند. به داوطلبان آزمایش گفته می‌شود که آیا حاضرند در ازای دریافت 3 دلار یک بیونیکل (نوعی اسباب بازی لگویی) بسازند؟ اگر داوطلب بپذیرد و لگو را بسازد، در پایان لگو از او تحویل گرفته می‌شود و زیر میز قرار می‌گیرد.

سپس مجدداً از داوطلب سوال می‌شود که آیا حاضر است در ازای دریافت 2 دلار و 70 سنت یکی دیگر بسازد؟ اگر پاسخ او مثبت باشد این روند ادامه پیدا می‌کند و هر بار 30 سنت کمتر بابت ساخت بیونیکل او پرداخت می‌شود. این کار تا جایی ادامه پیدا می‌کند که شرکت کننده دیگر تمایلی به ساخت لگو نداشته باشد. در این آزمایش به شرکت‌کننده‌ها گفته می‌شود که بونیکل‌های آنها در آخر از هم باز می‌شوند و در اختیار شرکت‌کنندگان بعدی قرار می‌گیرند. آریلی این حالت را، حالت معنی‌دار می‌نامد.

سیسیفوس بیچارهدسته دیگری وجود دارد، که اسم آن حالت سیزیفیک (برگرفته ار یک افسانه یونانی) است. در این افسانه‌ یونانی سیزفوس توسط خدایان مجازات می‌شود و باید سنگ بزرگی را تا بالای تپه بغلتاند، اما هربار که به پایان نزدیک می‌شود سنگ دوباره قل می‌خورد و باید از اول شروع کند. این قصه به نوعی نماد کار بیهوده و بی سرانجام است.

در این حالت مانند حالت قبل از داوطلبان پرسیده می‌شود که آیا حاضرند در ازای دریافت 3 دلار یک بیونیکل بسازند؟ اگر قبول می‌کردند، به آنها لگو داده می‌شد تا بسازند. سپس مجدداً از دواطلب سوال می‌شد که آیا حاضر است در ازای 2 دلار و 70 سنت یکی دیگر بسازد؟ و اگر جواب مثبت بود، به او لگو می‌دادند. اما حین ساختن لگو، بیونیکل قبلی‌ای که آن داوطلب ساخته بود را جلوی چشمانش از هم باز می‌کردند؛ و اگر او باز هم تمایل به ادامه دادن داشت، همان لگوهای خراب‌شده خودش را به او می‌دادند.

نتیجه آزمایش این بود که در حالت معنی‌دار 11 بیونیکل و در حالت سیزیفیک 7 بیونیکل ساخته شد. تعجبی ندارد، هنگامی که شما بدانید کارتان نتیجه‌ی ملموسی دربرندارد، از انگیزه شما برای انجام آن کار کاسته می‌شود.

جالب است بدانید که آریلی نسخه‌ی دیگری از این آزمایش را به اجرا درآورده‌ست. در این آزمایش او دوحالت آزمایش قبل را تنها برای داوطلبان توضیح داده بود؛ و از آنها خواسته بود که پیش بینی کنند در کدام حالت لگوهای بیشتری ساخته می‌شود. نتیجه این بود که داوطلبان به درستی حدس زدند که در حالت معنی دار بیونیکل‌های بیشتری ساخته می‌شود؛ آنها فقط در حدس زدن تعداد اشتباه کرده بودند. آریلی تفسیر جالبی از این نتیجه می‌کند: آدم‌ها اهمیت معنا را درک می‌کنند، فقط میزان اهمیت آن را نمی‌دانند.

 

سختی کار و تلاش برای انجام آن، ما را به نتیجه کار علاقمند می‌کند

در قسمت قبل درباره اهمیت ثمره کاری که می کنیم در ایجاد انگیزه صحبت کردیم. حالا بیایید موضوع را از زاویه دیگری بررسی کنیم. هنگامی که ما برای چیزی تلاش می‌کنیم، به نتیجه آن علاقه بیشتری پیدا می‌کنیم. زیرا شاهد تمام زحماتی بوده‌ایم که برای به نتیجه رسیدن آن محصول کشیده شده است. یا به عبارت دیگر، یک ارتباط شخصی با آن داریم. علت اینکه آدم‌ها فرزندان خود را بیشتر از بچه‌های دیگر دوست دارند نیز همین است.

قبیله‌‌هایی که رهبری می‌کنیمحتما بخوانید: قبیله‌‌هایی که رهبری می‌کنیم

در حقیقت هر چقدر انجام دادن کاری سخت‌تر باشد، نتیجه آن برای ما ارزشمندتر است. علت گرانتر بودن فرش دستباف نسبت به فرش ماشینی نیز همین است.

بیایید به دنبال کار راحت و آسان نباشیم! مخالفید؟ می‌گویید چرا کسی نباید دلش بخواهد که آسوده باشد؟ توضیح می‌دهم. تا بدین جای مقاله دریافتیم که:

  • مهم است به کارمان علاقمند باشیم.
  • مهم است کارمان برای ما معنی داشته باشد.
  • ثمره کار و حاصل دسترنجمان در ما انگیزه ایجاد می‌کند و کارمان را بامعنی می‌کند.
  • بیهودگی و بی‌فایدگی تلاش‌ها و زحمت های ما موجب دلسردی و بی‌انگیزگی‌مان می‌شود.
  • ما به نتیجه کاری که دشوار باشد و توانایی‌های ما را محک بزند، علاقه بیشتری داریم.

موارد بالا مثل رشته‌های زنجیر به هم متصل هستند. پیوستگی این عوامل است که در نهایت یک پیوند معنادار بین ما و کارمان ایجاد می‌کند. پس به جای اینکه از همه اینها چشم‌پوشی کنیم، بهتر است به مهارت‌های خودمان بیفزاییم.

شروع هر کاری به تمرین و تکرار و زحمت نیاز دارد؛ اما پس از مدتی در آن کار ماهر می‌شویم و انجام دادن آن برایمان راحت‌تر می‌شود. پس بیایید با افزودن به توانایی‌هایمان، کار را برای خود آسان کنیم. نه اینکه از ابتدا راحتی و سهولت در کار را بخواهیم.

به نتیجه کارتان علاقمند باشید، اما روی آن تعصب نداشته باشید!

در این تدتاک دن آریلی به موضوع مهم دیگری نیز اشاره می‌کند. افراد وقتی برای انجام کاری زحمت زیادی می‌کشند (و به حاصل آن علاقه زیادی پیدا می‌کنند) تصور می‌کنند دیگران نیز همانقدر به نتیجه کار علاقه دارند. در حالی که اینطور نیست!

به بیان دیگر، ممکن است ما روی کار و محصول خودمان تعصب پیدا کنیم. برای پرهیز از چنین اتفاقی، لازم است کارمان را از بیرون نگاه کنیم. باید مساله را از زاویه دید بیننده‌ای که از زحمات و تلاش‌های پشت یک محصول باخبر نیست هم بررسی کنیم.

تدتاک دن آریلی: چه عواملی بر رضایت شغلی ما تاثیرگذار هستند؟

بسیارخب، حالا از شمات دعوت می‌کنم تدتاک دن آریلی با موضوع «چه چیزی باعث می‌شود کارمان را دوست داشته باشیم؟» را تماشا کنید.

اگر پروفسور آریلی را نمی‌شناسید، توصیه می‌کنم تدتاک دیگر او در وبلاگ نوین را با موضوع «آیا ما واقعاً بر تصمیم‌های خود تسلط داریم؟» مشاهده کنید.

 

 پول تنها عامل اثرگذار بر رضایت شغلی نیست

در این تدتاک آریلی به ما می‌گوید که اقتصاد امروز دنیا، اقتصادی دانش بنیان است. در چنین اقتصادی، پیوند افراد با کارشان اهمیت زیادی دارد. زیرا ما بخش قابل توجهی از روزمان را در محیط کارمان سپری می‌کنیم. شغل ما روی هویت ما تاثیر می‌گذارد. متقابلاً ما هم در هر مجموعه‌ای که فعالیت می‌کنیم، نقشی داریم و تاثیرگذار هستیم.

آریلی در انتها پیشنهاد می‌کند که یک مدل اصلاح شده برای انگیزه کاری تعریف کنیم. او پیشنهاد می‌کند که در کنار درآمد عوامل دیگری را هم در این لحاظ کنیم. در تصویر زیر تعدادی از این عوامل را می‌بینید.

کارفرماها در ایجاد رضایت شغلی نقش مهمی دارند

اگر یک کارفرما هستید و می‌خواهید پرسنل شما به اندازه خودتان به کسب‌وکار شما اهمیت بدهند، باید در آنها انگیزه ایجاد کنید.

چرا باید این کار را بکنید؟ چون پرسنل بی‌علاقه و بی‌انگیزه اهمیتی به کار نمی‌دهند. در بهترین حالت شما باید وظایف آنها را تعیین کنید و آنها فقط همان وظایف را انجام می‌دهند. اینگونه راندمان کاری در محیط کار شما کم خواهد بود.

اما کارمندی که انگیزه دارد، به سرنوشت کار فکر می‌کند. چنین فردی حتی می‌تواند اشتباهات شما را تشخیص بدهد و به شما در رفع آنها کمک کند.

چگونه باید در پرسنل خود انگیزه ایجد کنید؟ طبق مواردی که در این مقاله گفتیم، برای ایجاد انگیزه و رضایت شغلی در کارکنان خود باید:

  • آنها را در جریان نتیجه کار قرار بدهید و در آن سهیمشان کنید. مثالی می‌زنم: استارباکس برای اینکه کارکنانش را به موفقیت برند خود متعهد کند، درصدی از سود فروش یک شعبه را با آنها تقسیم می‌کند. قطعاً در این چنین حالتی کارکنان انگیزه دارند که فروش شعبه‌شان را افزایش بدهند و خدمات بهتری به مشتری ها ارائه کنند.
  • برایشان چالش ایجاد کنید و وظایفشان را به تدریج پیچیده‌تر کنید.

حالا که عوامل مختلف رضایت از شغل را بررسی کردیم، می‌خواهیم شما را با مفهومی به اسم «ایکیگای» آشنا کنیم. روی صحبت‌مان با افرادی است که حس می‌کنند از شغل خود راضی نیستند و هنوز هدف خود را پیدا نکرده‌اند. ایکیگای یک مفهوم ژاپنی است که شما را به هدف خود نزدیکتر می‌کند. ویدیو زیر را حتماً نگاه کنید تا هدف و شغل آینده خود را پیدا کنید.

سخن پایانی: آیا شما کارتان را دوست دارید؟

در پایان می‌خواهم از شما دعوت کنم که تجربیات شغلی خود را با ما و سایر خوانندگان در میان بگذارید. آیا شما از شغلتان راضی هستید؟ علت رضایت یا عدم رضایت شما از شغلتان چیست؟ آیا عواملی که در این مقاله مطرح شد، به شما در یافتن پاسخ این سوال کمکی می‌کند؟ امیدوارم این طور باشد.